پدیده فرار در ارتش افغانستان
محمدنبی عظیمی محمدنبی عظیمی

                                                         درافغانستان چه کسی خواهد بود که  تا هنوز واژه ء فرار یا گریز را بارها وبارها به مناسبت های گوناگون و وقت وناوقت در زنده گی روزمرهء خویش نشنیده وبا آن آشنا نباشد؟ : فرار از زندان، فرار از چنگ قانون و چنگال عدالت، فرار ازدام آدم ربایان و هراس افگنان و دزدان، فرار از بار مسؤولیت، گریز از عشق، گریزازپرسش وپاسخ، عسکر گریز، فرار از کشور، فرار را برقرار ترجیح دادن ، فرار مغزها ، فرار از .. و فرار از اردو. بنابراین، تعبیر این واژه می تواند نسبی باشد ، نی مطلق. مانند ارزش های خوب وبد که نسبی اند وهرگز نمی توانند مطلق باشند وآیه های مُنزل . مثلاً فرار کردن از دام شیطان ، فرار از خواهشات نفس اماره، فراراز چنگ جنایتکاران  و .. مناسبت ها واعمالی اند خوشآیند و مقبول و روا و غیر قابل سرزنش. در حالی که  فرار از چنگ قانون و فرار از پذیرفتن مسؤولیت ومردم ووطن را به حال خود رها کردن .. فراراز صفوف اردو اعمالی پنداشته شده اند به شدت زشت، قبیح ، ناروا، وقابل نکوهش ومجازات .

 واما پدیده فرار دراردو از آن جهت  درجامعه شناختی جنگ به مثابه یک پدیده شوم و ننگین شمرده شده است که با این عملِ سربازان، قدرت وسطح محاربوی اردو کاهش می یابد و به توانایی هایی رزمی آن آسیب های جبران ناپذیر وارد  گردیده و درآخرین تحلیل به نفع دشمنان خاک ووطن ومردم یک کشور تمام می شود. گریز از سنگر نبرد خاصتاً در اثنای جنگ خیانت آشکار به وطن و مردم است و مطابق به قوانین اساسی و جزایی بسیاری کشورها ، فرد گریز پا وفراری درصورت دستگیری در زمان جنگ محاکمه صحرایی شده و درهمان میدان تیرباران می گردد.

  اگر به پیشینهء فرار به حیث یک پدیده تاریخی نظر اندازیم ، می بینیم که این پدیده نه تنها دراعصار وقرون گذشته و دراردو های کلاسیک جهان، گاه زیاد وگاه کم وجود داشته است ، بل درزمان حاضر وحتا درمیان کشور هایی که دارای اردو های مقتدر وبا انظباطی هم هستند کماکان وجود داشته و وجود خواهد داشت. زیرا عضویت در نیروهای مسلح دال برآن نیست که همه سربازان وافسران با جنگ وکشت وکشتار موافق باشند. مثلاً درهنگام جنگ ویتنام هزاران سرباز امریکایی با فرار از اردو وگذشتن از مرز به کانادا ومکزیک گریختند. همین اکنون نیز برای اجتناب از خدمت درعراق وبه ویژه افغانستان جوانان واجد شرایط سربازی وسربازانی که باید به جبهات جنگ اعزام گردند، کوشش می کنند از خدمت سربازی سرباز زنند و با عبور غیر قانونی از مرز ها از مرگ بگریزند. برخی ازآنان از روابط سیاسی خویش استفاده می کنند تا از جنگ به دور باشند. درهمین جا باید گفت که متأسفانه  این مسآله درکشور ما زیاد معمول است و ما نظامیان کمتر شاهد بوده ایم که پسر یک وزیر ویا یک عضو عالیرتبهء دولت در صف مقدم جبهه جنگیده و یا دراثنای جنگ زخمی وکشته شده باشد. اینان نخست با استفاده ازراه های ممکن خدمت نظام را به تعویق می اندازند ، مانند ادامه تحصیل دردانشگاه، خدمت چندین ساله درشغل معلمی و تدریس یا مشاغل غیر نظامی درعقب جبهه جنگ، مانند خدمت درتشکیلات صحی اردو، کارکردن درشفاخانه های نظامی، استخدام شدن به حیث بادیگارد پدر ویا برادر و خویشاوندان ، یا خدمت کردن در قدمه های لوژستیکی اردو.( بسیاری ازاین نورچشمان حتی حاضر نیستند و حاضر نبوده اند که یونیفورم نظامی را به تن کنند.) از سوی دیگر هم هستند کسانی که با دادن رشوه و یا استفاده از زور سند معافیت پزشکی به دست آورده و از خدمت نظامی فرار می کنند. درزمان حاضرهم که اردو از داوطلبان تشکیل شده است، برای گریز ازرفتن به جبهه و ترس از کشته شدن بسیاری از این ترفند هابه کار گرفته می شود . تنها این سربازان بی واسطه وبی وسیله اند که طعمهء میل سلاح دشمن می گردند، نه آن نورچشمانی که معاش از ارگان های قوای مسلح می گیرند ولی بادی گارد این وزیر یا آن وکیل پارلمان هستند.

واما پدیده فرار دراردوی افغانستان :

   مسأله فرار یا گریز سربازان درارتش کنونی افغانستان یکی از مسایل مهم و بحث برانگیز درماه های سرطان واسد سال روان برای رسانه های داخلی وبرون مرزی افغانستان بوده است. همین چندی پیش یکی از روزنامه های بین المللی نوشت که فرارسربازان ازصفوف ارتش افغانستان به تناسب سال های پیشین نــُه برابر افزایش یافته  وتنها درماه های جون وجولای همین سال درحدود بیست وچهار هزار سرباز وظایف شان را خودسرانه ترک گفته و به خانه ها ومشاغل پیشین شان رو آورده اند. حتی برخی ازآنان با سلاح دست داشتهءشان به صفوف مخالفین دولت - آن چه درادبیات نظامی کنونی هراس افگنان و یا دهشت افگنان خوانده می شود- ، پیوسته اند. بنابر گزارش منتشر شده از سوی وزارت دفاع امریکا ازهرده سربازی که برای خدمت دراردو جذب می شوند، شش ( 6 ) تن آنان ازخدمت فرار می کنند . بنابر اسناد منتشر شده از سوی مقامات مسؤول نظامی ناتو برای این که به تعداد 35 هزار تن سرباز داوطلب دراردو جذب شوند، باید 86 هزار تن استخدام شوند وآموزش نظامی ببینند؛ زیرا 51هزارتن از این داوطلبان پس از مدت کوتاهی فرار می کنند. به قول یک رسانه بین المللی  فرار سربازان اردوی کنونی افغانستان به تناسب سال های پیشین 9 برابر افزایش یافته است. گفتنی است که با وصف نشر این ارقام تکان دهنده بازهم وزارت دفاع افغانستان مسأاله فرار را زیاد جدی نمی گیرد و جنرال ظاهرعظیمی سخنگوی وزارت دفاع از بیان این حقیقت طفره ورزیده و می گوید که اردوی ملی به عنوان سیستم دفاعی کشور ، اعتماد ملی وبین المللی را به دست آورده است. او در واکنش به پرسش خبرنگاران در یک نشست خبری   می گفت * : پروسه انکشاف اردوی ملی چه ازنظر کمیت وچه از نقطه نظر کیفیت ارتقا یافته ورهبری وزارت دفاع درجهت تعلیم وتربیه وتجهیز و تسلیح اردوی افغانستان شب وروز کار می کنند. وی می گوید این آمار وارقامی که از سوی رسانه های خارجی نشر شده اند زیاد اعتبار ندارد ؛ زیرا اگر چنین می بود 97 روز پیش از میعاد معینه تعداد سربازان اردو به 134 هزار نفر نمی رسید. وی به این گفته هایش این مطلب را نیز اضافه می کند که هرگاه مشکلی برای سربازان پیش بیاید ناگزیر وظیفه را ترک می کنند که این رانمی توان فرار گفت. حالا اگر این گفته ها را بشگافیم درمی یابیم که فرار از صفوف اردو واقیعیت دردناکی است که حتی جناب جنرال نیز ماست مالی کرده نتوانسته و نمی تواند ازآن انکار نماید. منتهی به بیان دیگر و تعبیر دیگر: او به عوض واژهء فرار، ترک کردن وظیفه را عنوان می کند. ولی آیاعجیب نیست که 51 هزار سرباز وظیفه را به نسبت مشکلات خانواده گی ترک کنند؟ مگرخانهء عسکری کوته ء سرای است که هرکس هروقت بخواهد بیاید وهروقت دلش خواست ، آن را ترک کند و سرای دار حق پرسش نداشته باشد؟ شاید اگر جناب جنرال وظیفهء رسمی درکادر رهبری وزارت دفاع افغانستان را نمی داشتند، به پاسخ همان نخستین پرسش می فرمودند: سربازان نیز زنده گی را دوست دارند و نمی خواهند بدون جهت کشته شوند. آخر وقتی که تعریف مشخصی از دشمن نداشته باشند وانگیزه یی برای جنگیدن، پس برای چه وبرای کی وبه چه منظوری قرار را بر فرار ترجیح دهند ودر برابر دشمن بجنگند؟ خوب دیگر ، خانه یی که ازپای بست ویران باشد یعنی بنای آن را جلب داوطلبانه سربازان تشکیل دهد، سرنوشتی جز این نمی تواند داشته باشد؟ حالا اگرسال 2014 فرا رسد، با این ارتش داوطلب "مزد بگیر"   می توان به صورت مستقلانه دربرابر هراس افگنان(!)  -- شما بخوانید دشمنان مردم افغانستان -- ایستاد وازتمامیت ارضی، استقلال ملی ومنافع علیای کشور دفاع کرد؟

                                                              ***               

  درزمان حاکمیت حزب دیموکراتیک خلق افغانستان چه دولتمردان کشوری و چه منصبداران لشکری به این پدیده واژه های " شوم" و"ننگین" را نیز چسپانیده بودند. در کدام جلسه و گرد همآیی نبود که درباره فرار سربازان اردو صحبت نمی شد و قوماندانان ، قرارگاه ها وکادر های حزبی ودولتی مورد بازخواست قرار نمی گرفتند. درآن هنگام که جنگ اعلام ناشده ونابرابر برضد دولت جمهوری افغانستان از سوی قدرت های قهار و جنگ افروز سرمایه داری به راه انداخته شده بود وبیشتر از126 کشور جهان برضد دولت جمهوری افغانستان می جنگیدند، وظیفهء اکمال قوای مسلح به ویژه ارتش افغانستان ازجملهء وظایف درجه اول وتأخیر ناپذیر رژیم شمرده می شد. وظیفهء بس دشوار وخطیری که مهمترین و اساسی ترین آن را جلب واحضار سربازان، جلوگیری از فرار و تعلیم وتربیه ورسانیدن عساکر برای جنگیدن به مقابل دشمن تشـــکیل می داد.                                                                                                               

   گفتنی است که اگرچه در آغازرویداد ثور، یعنی درزمان شاد روان نورمحمد تره کی سطح اکمال اردو بلند بود ؛ ولی بنابر تبلیغات زهرآگین مخالفین و گسترده شدن وزبانه کشیدن شعله های جنگ ، آرام آرام درسطح اکمال اردو کاهش به عمل آمد؛ تا جایی که درسال 1981 م تعداد سربازان اردو به درجهء قابل ملاحظه یی کاهش یافت. آنتونی هایمن درکتابش " افغانستان در زیر سلطه شوروی " درمورد سطح اکمال اردو درآن برهه چنین می نویسد :

  " ... برطبق آمار مؤثق تعداد نفرات ارتش افغان درسال 1983 به پنجاه هزار نفر رسید که به این ترتیب نسبت به سال 1981 دوبرابر شده است. با وجود این هم روحیهء ارتش ضعیف است وسربازان از وظیفه همچنان به تعداد زیاد فرار می کنند. تعداد فراریان را درهرماه بیش از هزار نفر گزارش می دهند. فقط فعالیت دایمی دستهء فشار توانسته است عده یی از آن ها را درارتش نگاه دارد. این دسته ها به طور مرتب درشهر ها ونواحی اطراف درگشت وگذار هستند ...."

   این گفته ها تا حدودی مقرون به حقیقت بود. زیرا فقط ازبرکت جلب واحضار اجباری  وجلوگیری از فرار به وسیلهء تدابیر پیش گیری کننده - یکی از این تدابیر همان دسته های فشاری بود که این پژوهشگر نام می برد-  و ازبرکت کنترول وبازخواست شدید مسأله جلب واحضار وفرار ازسوی کمیته مرکزی حزب ، قوماندانان وقرارگاه های نظامی ورهبران سیاسی بود که درآن شرایطی که افراد واجد به خدمت ازکشور فرار کرده ویا درحالت فرار بودند، اردو می توانست هم خود را اکمل کند ،  هم قابلیت محاربوی خود را حفظ کند وهم درمقابل دشمنان رنگارنگ خود بجنگد. سطح اکمال اردو دریکی ازآن سال های دشوار( 1984) بدینگونه بود :

   فیصدی اکمال افسران 95.6/   خردضابطان مکتبی 52% / سربازان 55.5 درصد و سطح اکمال اردو 61 فیصد بود. اما این درجهء اکمال نوسان داشت. یعنی گاه کم وگاه زیاد می گردید ومربوط بود به شدت گرفتن آتش جنگ و برعکس ، موسم سرما وگرما وارتباط مستقیم با فرار پرسونل و ضایعات وتلفات در عملیات ها وتداوی زخمی ها درشفاخانه های نظامی ودولتی وفرستادن دوبارهء آنان به قطعات محارب قبلی شان.

  تعداد فراریان اردو در سال  1362چنین بود : درربع اول سال : 7010 تن / درربع دوم : 10453 تن / درربع سوم: 8905 تن ودرربع چهارم 7775 تن. مجموع فرارایان : 34143 تن.  درحالی که درسال 1361 رقم فرار 25400 تن بود. یعنی درسال 1362 درفرار سربازان به تعداد 9000تن افزود شده بود.

    درآن برهه هم یکی از علت های اساسی مانند امروز جنگ  بود.گسترده گی و درازا وپهنای آن جنگ روز افزون بود، خشک وتر را می سوزانید وقربانیان بیشماری می گرفت. به همین سبب بود که با وصف تمام تدابیر پیش گیری کننده وکار بی امان سیاسی ، باز هم  بودند افرادی که حاضر نبودند جان های شیرین شان را فدای وعده هایی کنند که هنوز درسطح تبلیغ بود و تصور می شد که تمام این هیاهو برای کشته شدن آنان به راه اناخته شده است.

 اما با این همه جهت جلوگیری از فرار و نگهداشتن سطح اکمال ارتش در حالتی که قابلیت محاربوی ومانور عالی خود را حفظ کند، میتود ها وروش های گوناگونی امتحان شد. مقررات و قوانین مربوط به جلب واحضار بارها تغییر کرد. مثلاً سن شمولیت به خدمت مکلفیت عسکری از 22 سال به 20 سال و بعد ها به نزده وهژده وحتی هفده رسید. دربرخی موارد به حتی پسران 15 و 16 ساله نیز که از سوی گروپ های جلب واحضار گرفتار می شدند، اصلاح سن گردیده وبه عسکری سوق می شدند. به تدریج سربازان احتیاط تا سن 40 وبعداً 45 نیز جلب شدند. دورهء خدمت سربازی از دو سال به سه سال ارتقا یافت وحتی دربرخی از موارد پایان دورهء خدمت معلوم نبود. سربازانی که می خواستند به صورت    داو طلبانه  شامل خدمت می شدند ویا پس از ترخیص به خدمت دوام می دادند کم از کم پنجهزار افغانی که درآن وقت پول کمی نبود، دریافت می کردند .

                                                           ***

  به هرحال جفای بزرگی که با اردوی افغانستان ازسوی امریکائیان  وعمال افغانی شان صورت گرفت، همانا تبدیل کردن شیوه ء سنتی جلب واحضار یا مکلفیت عسکری به سیستم خدمت داوطلبانه  در اردو بود که برخلاف سنت های مردم ما انجام یافت وشیرازهء دسپلین وانظباط نظامی را دراردو ازهم گسیخت. اما با این هم فقط یک علت  اساسی می تواند برای فرار سربازی که بنابر خواهش خود به صفوف اردو می پیوندد، وجود داشته باشد: بی انگیزه گی برای جنگیدن و کشته شدن. بدون تردید یک سرباز فاقد انگیزه واحساس وطنپرستی هرگز نمی تواند و شاید هم هرگز نخواهد سینه اش را سپر مرمی دشمنی کند که تعریف وتعبیر مشخصی از وی نشده است. به نظر می رسد که درچنین وضعیتی بهتر باشد از طریق برنامه های آ موزشی بلاوقفهء آموزگاران و افسران متعهد وطنپرست و آگاه ، نخست تعریف مشخصی از دشمن برای سربازان ارائه گردد و بعداً چهره های سیاه و اعمال جنایتکارانه شان برملا شده ، حس وطنپرستی ومردم دوستی و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال سیاسی کشور درذهن وشعور سرباز تزریق گردیده ونهادینه شود تا وی منافع مردم خویش را بر منفعت شخصی اش ترجیح داده بتواند. آری هنوز هم دیر نیست وتا سال 2014 هنوز هم فرصتی است برای دست کم کاهش این پدیده از طریق تدابیر فوری ./

 

  * جای تعجب است که عبدارحیم وردک درمصاحبه یی با تلویزیون طلوع امشب 22 میزان یک بار دیگر درصحبت هایش سخنان سخنگوی وزارت دفاع را تائید کرده و گفت ترک نمودن خدمت دراردو کدام مسأله مهمی نیست ونبود انگیزه برای جنگیدن نیز چیزی نیست جز تبلیغات رسانه های غربی که از کاه کوه می سازند. ( یعنی هم انگیزه برای جنگیدن به نزد سرباز وجود دارد وهم  پدیده فرار  بالای قابلیت محاربوی اردو کدام تأثیری وارد کرده نمی تواند که خدا کند چنین باشد )


October 15th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات